نصیحت علامه مجلسی به شیعیانی که متمایل به صوفیه شدهاند
علامه محمد باقر مجلسی (رضوان الله علیه) در کتاب شریف "عین الحیات" پس از نقل حدیثی از حضرت رسالت پناه (صلی الله علیه و آله) در ردّ فرقه گمراه صوفیه مینویسد:
ای عزیز اگر عصابۀ عصبیّت از دیده بگشائی، و به عین انصاف نظر نمائی، همین فقرهای که در همین حدیث شریف وارد شده است برای ظهور بطلان طایفۀ مبتدعۀ صوفیّه کافی است، قطع نظر از احادیث بسیار که صریحاً و ضمناً بر بطلان اطوار و اعمال ایشان و مذمّت مشایخ و اکابر ایشان وارد شده است.
و اکثر قدما و متأخّرین علمای شیعه رضوان اللّه علیهم مذمّت ایشان کردهاند، و بعضی کتابها بر ردّ ایشان نوشتهاند، مثل علی بن بابویه که نامهها به حضرت صاحب الأمر علیه السّلام مینوشته و جواب او میرسیده، و فرزند سعادتمندش محمّد بن بابویه که رئیس محدّثین شیعه است، و به دعای حضرت صاحب الأمر علیه السّلام متولّد شده، و آن دعا مشتمل بر مدح او نیز هست، و مثل شیخ مفید که عماد مذهب شیعه بوده، و اکثر محدّثین و فضلای نامدار از شاگردان اویند، و توقیع حضرت صاحب الأمر علیه السّلام برای او بیرون آمده مشتمل بر مدح او، و او کتابی مبسوط بر ردّ ایشان نوشته، و مثل شیخ طوسی که شیخ و بزرگ طایفۀ شیعه است، و اکثر احادیث شیعه به او منسوب است.
و مثل علاّمۀ حلّی رحمه اللّه که در علم و فضل مشهور آفاق است، و مثل شیخ علی در کتاب مطاعن مجرمیّه، و فرزند او شیخ حسن در کتاب عمدة المقال، و شیخ عالی قدر جعفر بن محمّد دوریستی در کتاب اعتقاد، و ابن حمزه در چند کتاب، و سیّد مرتضی رازی در چند کتاب، و زبدة العلماء و المتورّعین مولانا احمد اردبیلی قدس اللّه ارواحهم و شکر اللّه مساعیهم، و غیر ایشان از علمای شیعه رضوان اللّه علیهم، و ذکر سخنان این فضلاء عظیم الشأن، و اخباری که در این مطلب ایراد نموده اند، موجب تطویل مقال است انشاء اللّه کتابی علی حده در این مطلب نوشته میشود.
پس اگر اعتقاد به روز جزا دارای امروز حجّت خود را درست کن، که چون فردا حق تعالی از تو حجّت طلبد جواب شافی و عذر پسندیده داشته باشی، و نمیدانم بعد از ورود احادیث صحیحه از اهل بیت رسالت صلوات اللّه علیهم و شهادت این بزرگواران از علمای شیعه رضوان اللّه علیهم بر بطلان این طائفه و طریقۀ ایشان در متابعت ایشان نزد حق تعالی چه عذر خواهد داشت.
آیا خواهی گفت متابعت حسن بصری کردم که چند حدیث در لعن او وارد شده است، یا متابعت سفیان ثوری کردم که با امام جعفر صادق علیه السّلام دشمنی میکرده، و پیوسته معارض آن حضرت میشده است، و بعضی از احوال او را در اوّل این کتاب بیان کردیم، یا متابعت غزالی را عذر خودخواهی گفت که به یقین ناصبی بوده، و میگوید در کتابهای خود به همان معنی که مرتضی علی امام است من هم امامم، و میگوید: هرکس یزید را لعنت میکند گناهکار است، و کتابها در لعن و ردّ شیعه نوشته، مانند کتاب المنقذ من الضلال و غیر آن، یا متابعت برادر ملعونش احمد غزالی را حجّت خواهی کرد که میگوید: شیطان از اکابر اولیاء اللّه است.
یا ملاّی روم را شفیع خواهی کرد که میگوید: ابن ملجم را حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام شفاعت میکند و به بهشت خواهد رفت، و حضرت امیر به او گفت که: تو گناهی نداری چنین مقدّر شده بود و تو در آن عمل مجبور بودی و میگوید:
چونکه بی رنگی اسیر رنگ شد
موسئی با موسئی در جنگ شد
و در هیچ صفحهای از صفحههای مثنوی نیست که اشعار به جبر یا وحدت وجود یا سقوط عبادات یا غیر آنها از اعتقادات فاسده نکرده باشد، و چنانچه مشهور است و پیروانش قبول دارند ساز و دف و نی شنیدن را عبادت میدانسته است.
یا پناه به محی الدین خواهی برد، که هرزه هایش را در اوّل و آخر این کتاب شنیدی، و میگوید: جمعی از اولیاء اللّه هستند که رافضیان را به صورت خوک میبینند، و میگوید: به معراج که رفتم مرتبۀ علی علیه السّلام را از مرتبه ابو بکر و عثمان پستتر دیدم، و ابوبکر را در عرش دیدم، چون برگشتم به علی گفتم: چون بود که در دنیا دعوی میکردی که من از آنها بهترم الحال دیدم مرتبۀ تو را که از همه پستتری
عین الحیات، جلد ٢ صفحه ۴۵۶، چاپ انوار الهدی